اولين گام در پژوهش و تحقيق در هر موضوعى، آشنايى فراگير، دقيق و ژرف با منابع و متون موجود در آن موضوع است. وجود كارهاى موازى و نا استوار برخى از پژوهشها، پيامد عدم شناخت پژوهنده از سرچشمههاى بحث و منابع قابل مراجعه و عدم بررسى آراى ديگران است. داشتن ذخاير علمى و ميراث غنى فرهنگى شرط لازم براى ترقى و تعالى است، ولى كافى نيست؛ ملت و جامعهاى مىتواند در حوزه علم، فنّاورى و پژوهش حرفى براى گفتن داشته باشد كه از ذخاير علمى و ميراث فرهنگى خود استفاده بهينه نمايد.
كتابشناسى و فهرستنگارى آثار گرانسنگ پيشينيان يكى از راهكارى مهم اطلاعرسانى و احياى ميراث فرهنگى گذشته است، كه حوصلهاى زياد و توش و توانى فراوان مىطلبد. به خصوص در حوزه علوم و معارف اسلامى و بالأخص قرآن و پژوهشهاى قرآنى، كه گستره تحقيقات درباره آن بسيار وسيع است. آقاى مصطفى صادق الرافعى متفكر مصرى در كتاب اعجاز القرآن و البلاغة النبوية مىگويد: «از آن زمان كه تاريخ به وجود آمده در همه عالم كتابى شناخته نشده است كه به اندازه قرآن يا نزديك به آن، شرح و تفسير نگاشته شده يا درباره آن كتاب تصنيف شده باشد». از اينرو، سر و سامان دادن و بازخوانى پژوهشهاى قرآنى گذشته به ويژه حوزه پرشمار شرح و تفسير قرآن، نياز مبرم محققان و جامعه كتابخوان است.
مركز فرهنگ و معارف قرآنىِ دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم كه از مراكز خوش آتيه و فعال قرآنپژوهى است، نظر به آنچه گفته شد و به انگيزه طرح جدى قرآن در متن حوزهها و جامعه فرهنگى، برنامهها و تحقيقات قرآنى زيادى را در دستور كار خود قرار داده است. فراهم آوردن مجموعه سه جلدى فرهنگ موضوعى تفاسير، يكى از آن طرحهايى است كه با همكارى جمعى از محققان آن مركز بحمد اللّه به ثمر نشسته است. در اين مختصر نگاهى اجمالى نه با امعان نظر، به اين فرهنگ مىافكنيم.
بىترديد حجم انبوه كتابهاى تفسيرى اعم از تكنگارى و تفاسير كامل، يكى از ذخاير گرانسنگ فرهنگ و معارف اسلامى محسوب مىشود. ازطرفى جامعيت و محتواى عالمانه تحقيقات مفسران گرانقدر كه به تبيين مفاهيم وحيانى پرداختهاند و با توجّه به صدها مقوله و موضوع از مسائل گوناگون علوم انسانى كه به تناسب زمان و دگرگونى شرايط در تفاسير بررسى شده است، چگونگى استفاده سريع و بهينه از اين ذخاير فرهنگى را دشوار ساخته بود. همين انگيزه و نياز، شالوده و اساس فرهنگ موضوعى تفاسير را پى افكند.
در جلد اول، صفحه هشتِ مقدمه آمده است:
«تنوع و گستردگى اطلاعات از يك سو و حجم موضوعات در كتابهاى تفسيرى از سوى ديگر، دستيابى به اطلاعات اين منابع را با دشوارى روبهرو كرده است و آنچه بر اين دشوارى افزوده، فقدان فهرستى جامع و طبقهبندى شده از موضوعات مجموعه تفاسير است».
در ادامه همين مطلب از مقدمه پانزده صفحهاى اين كتاب كه به امضاى آقاى مصطفى محامى، مسئول مركز فرهنگ و معارف قرآنى مىباشد، آمده است:
«تاكنون در زمينه طبقهبندى اطلاعات و موضوع نگارش تفاسير، كارهايى انجام گرفته است، امّا اينها از دو نقطه ضعفِ اساسى رنج مىبرند:
1 ـ آنچه در اين زمينه به چاپ رسيده است، افزون بر اينكه متناسب با نياز استفادهكنندگان از اين مجموعهها نيست، تنها براى تعداد بسيار محدودى از تفسيرها نوشته شده، به علاوه تفسيرهاى رايج در يك مجموعه فهرست نشده است.
2 ـ در كارهاى انجام گرفته، اصول اطلاع رسانى و طبقهبندىِ موضوعات رعايت نشده است».
وى متذكر مىشود فرهنگ موضوعى تفاسير بر اساس اصول اطلاعرسانى تدوين شده است و اميد مىرود كاستيهاى آن با يادآورى صاحبنظران برطرف گردد.
اساس اين فرهنگ بر مبناى حروف الفباى سرعنوانهاى موضوعى و موضوعات فرعى برگرفته از متن بيست دوره تفسير ترتيبى از شيعه و اهل سنت نظاميافته كه از قرن چهارم تا چهاردهم تدوين شده است. جلد اول از واژه «آب» تا «حيوانات»، جلد دوم از واژه «خاتم النبيين» تا «غيرت» و جلد سوم از واژه «فاتحة الكتاب» تا «يهودا» را دربردارد.
طبق معمولِ كتابهاى مرجع، فرهنگ حاضر نيز در مقدمه به سير تدوين، امتيازات و چند و چون كتاب پرداخته است. بناى بر تكرار آن نيست، برآنيم تا با نگاهى گذرا به مقدمه و اصل كتاب، دورنمايى از آن در ذهن خواننده تصوير شود. در بين اگر نكتهاى بود به آن اشاره خواهد شد.
تدوين آييننامه موضوع نگارى، تشكيل گروههاى پژوهشى، شكلگيرى گروه كنترل و بازبينى و نظام بخشى و ساماندهى اطلاعات، از مراحل سير پژوهش فرهنگ موضوعى تفاسير بوده است كه به آن نمىپردازيم. در مقدمه، صفحه نُه ذيل عنوان دامنه پژوهش آمده است:
«از ميان تفاسير متداول و رايج، ابتدا يكصد دوره تفسير كامل، در اولويت قرار گرفت. اكنون موضوعات بيست دوره تفسير، در اين كتاب ارائه مىشود».
صدر و ذيل عبارت اندكى كژتابى مىكند و چيز زيادى از آن حاصلم نشد. آيا اين مجموعه سه جلدى كه پيش رو داريم، تنها موضوعات بيست دوره تفسير از يكصد دوره مىباشد؛ و اين زنجيره ادامه خواهد داشت؟ يا نه، ابتدا يكصد دوره كامل تفسير گزينش شده، آن گاه از آن ميان بيست دوره تفسير گلچين شده است و اين پايان كار است؟
از شواهد برمىآيد كه شقّ دوم درستتر باشد. اگر اين گونه است، چه ملاكها و معيارهايى براى گزينش بيست دوره تفسير بوده است؟ برخى از تفاسير انتخاب شده عبارتاند از: احسن الحديثِ سيد على اكبر قرشى، پرتوى از قرآنِ سيد محمود طالقانى، التبيان فى تفسير القرآنِ شيخ طوسى، جامع البيان عن تأويل اَى القرآنِ طبرى، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيلِ زمخشرى، مجمع البيان فى تفسير القرآنِ طبرسى، المنارِ محمّد رشيد رضا و الميزان فى تفسير القرآنِ سيد محمّد حسين طباطبايى.
آيا كامل بودن تفسير مدّ نظر بوده است؟ كه برخى از تفاسير همانند المنار رشيد رضا ناتمام هستند. يا مهمترين تفاسير انتخاب شده كه باز به معيارهاى اهميت اشاره نشده است، كه علت از قلم افتادن ديگر تفاسير چه بوده است؟ تفاسيرى همچون منهج الصادقينِ ملا فتح اللّه كاشانى، تفسير ابوالفتوح رازى، من هدى القرآنِ محمّد تقى مدرسى، الجامع لاَحكام القرآنِ قرطبى، الجواهرِ طنطاوى. اصلاً چرا بيست تفسير انتخاب شده؛ آيا نكتهاى خاص در آن بوده است؟...
چنان كه گفته شد، تنوع اطلاعات از امتيازات برجسته كتابهاى تفسيرى است. با استفاده از صفحه ده و يازده مقدمه به برخى از ويژگيها و نظام اطلاعات اين فرهنگ اشاره مىشود.
فرهنگ موضوعى تفاسير از سه هزار سر عنوان موضوعى، شانزده هزار نمايه تركيبى و سى و چهار هزار موضوع فرعى تشكيل شده است؛ مثلاً واژه «آب» كه كتاب نيز با آن آغاز شده يك سر عنوان موضوعى است. آب شيرين، آب متغير، امتحان با آب، پيدايش آب و حيات از آب، از جمله نمايههاى تركيبى اين سر عنوان است. از طرفى موضوعات فرعى در ذيل نمايههاى تركيبى آمده است؛ مثلاً «زمان پيدايش آب» و «وجود آب قبل از خلقت آسمان و زمين» دو موضوع فرعى است كه ذيل نمايه تركيبىِ «پيدايش آب» آمده است. سرعنوانهاى موضوعى و موضوعات فرعى به زبان فارسى و به صورت «الفبايى ـ موضوعى» تنظيم شده است. همچنين سرعنوانهاى موضوعى خاص مانند «اِحرام»، «سعى»، «طواف»... كه با عنوان عام شناخته شده در سرعنوانِ عام «حج» آمده است.
ملاك ثبت موضوع در اين فرهنگ وجود آن موضوع به دلالت مطابقى متن تفسير بوده و از تطبيق و برداشت پرهيز شده است. مباحث ادبى و لغوى صرف و مطالبى كه در تبيين حروف و كلمات آمده، بيرون از محدوده كار بوده است. چه بسا موضوعاتى در كتب تفسير باشد كه در اين فرهنگ نيامده است. همچنين حجم اطلاعات، براى ثبت موضوع دخيل بوده است؛ يعنى موضوعاتى ثبت شده كه حداقل دو سطر استدلالى يا پنج سطر توصيفى و تحليلى براى آن وجود داشته است. در متن فرهنگ علائم اختصارى (ح) نشانه حجم اطلاعات بيش از نيم صفحه، (پ) بيانگر وجود اطلاعات در پاورقى و (م) نشانه طرح موضوع در مقدمه سوره يا مقدمه تفسير مىباشد.
سرعنوانهاى موضوعى «خدا»، «قرآن»، «اسلام»... كه گستره اطلاعات آنها وسيع است، اطلاعات خاصِ سرعنوان ثبت شده و اطلاعات عناوين ديگر در جايگاه الفبايى خود آمده است. همچنين اطلاعات اعلام اشخاص، زمانها، مكانها، قبيلهها كه در قرآن به آنها تصريح، يا اشاره گرديده است و مفسران نسبت به آنها اطلاعات تحليلى توصيفى داشتهاند؛ نيز افراد خاندان پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله ، اصحاب حضرت و اصحاب ديگر پيامبران كه با عنوان كلى در قرآن آمده، در جايگاه الفبايى خود آمده است.
چنان كه گفته شد، در اين كتاب موضوعات بيست دوره تفسير شيعه و اهل سنت ـ بيش از سيصد جلد تفسير قرآن ـ برابر اصول علمى اطلاع رسانى و با روش الفبايى ـ موضوعى سامان يافته و به جامعه علمى ارائه گرديده است. به همين منظور، چاپ رايج كتابهاى تفسير انتخاب شده و ذيل هر موضوع نشانى آن از چاپ رايج، با ذكر صفحه و جلد آمده است. در نهايت نام سوره و شماره آيه نيز براى كسانى كه چاپهاى ديگر در اختيار دارند، پيشبينى شده است. پژوهنده، هر عنوانى كه در ذهن دارد، مىتواند به رديف الفبايى آن مراجعه و به اطلاعات مورد نظر دسترسى پيدا كند.
فرهنگ موضوعى تفاسير ارجاعات گوناگونى دارد كه شيوه برخى ارجاعات بدين گونه است:
ارجاع از موضوع هم معنى به مترادف (آگاهى î علم)
ارجاع از سرعنوان فرعى به سرعنوان اصلى (احرام î حج)
ارجاع از عنوانى به دو عنوان هممعنى (استطاعت î قدرت، استطاعت î حج) كه به هر دو عنوان ارجاع مىشود.
ارجاع در موضوعات فرعى ـ تركيبى (اسراف در انفاق î انفاق)
فرهنگ موضوعى تفاسير براى افزايش دامنه جست و جو، دستيابى سريعتر و استفاده بهينه از اطلاعات، چندين فهرست در پايان جلد سوم بدين ترتيب آورده است:
1 ـ فهرست الفبايى؛ 2 ـ فهرست سرعنوانهاى موضوعى؛ 3 ـ فهرست اعلام، اشخاص و افراد؛ 4 ـ فهرست اديان، مذاهب و فرقهها؛ 5 ـ فهرست جايها و مكانها؛ 6 ـ فهرست روزها و زمانها؛ 7 ـ فهرست قبيلهها و قومها.
اولين فهرست «فهرست الفبايى»، در واقع فهرست سرعنوانهاى موضوعى فرهنگ به ترتيب حروف الفباست. درست مثل دومين فهرست كه «فهرست سرعنوانهاى موضوعى» است. به عبارتى اين، دو عنوان است براى يك معنون ـ يك روح است در دو بدن ـ به نظر مىرسد اگر فهرست اولى حذف شود و فهرست دوم ـ كه ارجاعاتى نيز در ذيل سرعنوانها دارد ـ با عنوان «فهرست الفبايى سرعنوانهاى موضوعى» بيايد، بدون وارد شدن هيچ خللى، چهل صفحه از حجم اثر كاسته خواهد شد.
انبوهى، چند وجهى بودن و انعطافپذيرى موضوعات كتابهاى تفسيرى در فرهنگ حاضر نيز پيامدهايى داشته، كه با ارجاعات گوناگون سعى بر كنترل آن بوده است. با اين حال بانگاهى جمعى به اثر، وقتى چشم موضوعات متنوعِ به هم پيوسته را دنبال مىكند در پارهاى موارد احساس تكرار شدن مىنمايد؛ مثلاً در جلد اول در سرعنوان موضوعى «آدم عليهالسلام » در نمايه تركيبى «وسوسه آدم عليهالسلام » ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه آدم عليهالسلام از سوى ابليس» نيز در سرعنوان موضوعى «حوّا» ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه حوّا به وسيله ابليس»، تمامى مآخذ تفسيرى مربوط آمده كه بايسته و شايسته است. امّا ديگر بار در جلد سوم در سرعنوان موضوعى «وسوسه» ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه آدم عليهالسلام از سوى ابليس» و «چگونگى وسوسه حوّا از سوى ابليس» تمامى منابع دوباره تكرار شده است. به نظر مىرسد در اينجا ـ جلد سوم ـ ذيل نمايه تركيبىِ «كيفيّت وسوسه» اگر به دو عنوان فرعى مذكور در جلد اول ارجاع مىشد، خللى وارد نمىآمد. طرفه آنكه در اينجا، ذيل عنوان فرعى «چگونگى وسوسه آدم عليهالسلام از سوى ابليس» تفسير المنير به مآخذ قبلى اضافه شده، ندانستم آنجا كم دارد يا اينجا زياد!
به هر حال از زياد و كم اين مجموعه بگذريم كه در وادى تحقيق هيچ اثرى پر و پيمان و بى كم و كسر نيست. انصاف كه، كارى سترگ و در نوع خود بىبديل است. به مؤلفان دست مريزاد مىگوييم و از نكتهسنجان مىخواهيم به ديده تحقيق در آن بنگرند تا انشاءاللّه در چاپهاى آينده منقحتر شود.
من اراد اَن يكون اَقوىَ النّاس فليتوكَّل على اللّه
الامام الرضا عليهالسلام ، فقه الرضا، ص 358
آن كس كه مىخواهد قوىترين مردم باشد بايد بر خدا توكل كند